مرا مثل هیچکس ندان ، من با تمام افرادی که تا به حال دیده ای فرق دارم
مغروم ؟ باشد تو بگو ، مغرور !
اما بدان لازم باشد به حرمت عشق میان ما غرورم را خواهم شکست و به روی خود نمی آورم
بهتر بگویم در عشقی که همراه با صداقت داریم غرور معنا نخواهد داشت
دروغ نگوئیم ، حتی اگر روزی دیگر مرا دوست نداشتی و با غریبه وقتت را صرف کردی
به من دروغ نگو ، راستش را بگو
من میروم و به تو هیچ نمیگویم ، میروم و تا زنده ام به حرمت یگانه عشقم
با خیال داشتنت زندگی میکنم ، میدانم که عشق اجبار ماندن نیست
چشمانم در میان تمام پروانگان زیبا ؛ همیشه رو به سوی تو دارد و تو را می خواند
این را بدان دور از تو هر جای دنیا که باشم ، چشمانم ، صدایم ، دستانم و
احساسم را با هیچکس حتی با آن قاصدک قسمت نخواهم کرد
من هر چه هستم ، هر چه دارم هر چند ناچیز ، سهم تو باشد
بگذار هر کس هر چه میخواهد بگوید آنها از پیوند میان من و تو بی خبرند
قصه ی عشقمان را فقط میان دلم میریزم و تو را از خدایمان تمنـــّا میکنم
که او میداند چقدر دوستت دارم
شاید برای همین است که دوست دارم مرا مثل هیچکس ندانی ؛ چون
من هم تو را مثل هیچکس نمیدانم ...
نظرات شما عزیزان: